دیدم دلم گرفته , هوای گریه دارم
تو این غروب غمگین , دور از رفیق و یارم
دیدم دلم گرفته,دنیا به این شلوغی
این همه آدم اما من کسی رو ندارم
دیدم غروبه اما , نه مثل هر غروبی
پهنای آسمونو هرگز ندیده بودم از غم به این شلوغی
دیدم که جاده خسته س, از این که عمری بسته س
اونم تموم حرفاش,
یا از هجوم بارونه
یا از پلی شکسته س
اونم تمومه راهاش, یا انتها نداره یا در میونه بسته س
من و غروب و جاده
رفتیم تا بی نهایت از دست دوری راه
یکی نداشت شکایت
گم شدیم از غریبی , من و غروب جاده
از بس هوا گرفته , از بس غم زیاده
پر از غبار غم بود هر جا نگاه می کردی
کی داشت خبر که یک روز میری که برنگردی